English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 198 (7856 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
fall out U باران رادیواکتیو
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
rainstorm U باد و باران باران شدید
rainsquall U باد و باران باران شدید
rainstorms U باد و باران باران شدید
radio active U رادیواکتیو
radioactive U رادیواکتیو
radioactive material U مواد رادیواکتیو
radioactive rays U ذرات رادیواکتیو
actiniferous U دارای اکتینیوم یا مادهء رادیواکتیو
radiac U کشف اشعه رادیواکتیو و اندازه گیری ان
radiacmeter U وسیله کشف وتشخیص رادیواکتیو و اندازه گیری ان
half residence time U نیمه عمر پایداری عناصرریزش اتمی یا رادیواکتیو
delayed neutrons U نوترونهای تابش شده از یک هسته برانگیخته در یک پروسه رادیواکتیو
salted weapon U جنگ افزار اتمی که قدرت رادیواکتیو ان تشدید شده باشد
half life period U مدت زمان لازم برای فعالیت یک ماده رادیواکتیو است که به نصف مقدار اولیه خود کاهش یابد
hot spots U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
hot spot U نقاط خطرناک یا خیلی خطرناک در منطقه الوده به مواد رادیواکتیو اتمی
rainwater U اب باران
hydrometeor U باران
rainless U بی باران
pluvial U باران زا
fine rain U باران
rainy U پر باران
rains U باران
raining U باران
rained U باران
rain U باران
drizzles U نم نم باران
drizzling U نم نم باران
rain proof U ضد باران
drizzled U نم نم باران
pluvine U باران زا
drizzle U نم نم باران
rain water آب باران
pluvian U باران زا
pash U باران شدید
rain laden U باران ساز
pluvial dendation U باران ستردگی
pluvimeter U باران سنج
pluviometer U باران سنج
raintight U باران ناپذیر
rain gage U باران سنج
pride of the morning U مه یا باران بامداد
blood rain U باران سرخ
killdeer U مرغ باران
pluviosity U باران خیزی
pluviometry U باران سنجی
rainproof U عایق باران
plenty of rain U باران کافی
plenty of rain U باران فراوان
catchment U باران گیر
ombrology U مبحث باران
much rain U باران زیاد
mizzle U باران ریز
hydrometer U باران سنج
hyetometer U باران سنج
rainfall area U پهنه باران
rainfall gauge U باران سنج
udometer U باران سنج
rainfall recorder U باران نگار
ombrometer U باران سنج
golden rain آتش باران
cyclonic rain U باران چرخهای
petrel U مرغ باران
dotterel U مرغ باران
rainmaking U ایجاد باران
rainmaker U باران ساز
fine rain U باران ریز
orographic rain U باران کوهزاد
rain gauge U باران سنج
much rain U باران بسیار
rainfall index U نمایه باران
rain ga U باران سنج
rain cats and dogs <idiom> U باران شدید
sprinkle U پوش باران
sprinkled U پوش باران
sprinkles U پوش باران
bombard U گلوله باران
bombarded U گلوله باران
rain shower باران شدید
bombarding U گلوله باران
plover U مرغ باران
plovers U مرغ باران
shower U درشت باران
showered U درشت باران
showering U درشت باران
showers U درشت باران
drizzle U نرمه باران
drizzled U نرمه باران
drizzles U نرمه باران
drizzling U نرمه باران
bombards U گلوله باران
sleets U برف و باران
sleet U برف و باران
to send down rain U باران فرستادن
bombardment U گلوله باران
acid rain U باران اسیدی
storm water overflow U سرریز اب باران
bombardments U گلوله باران
raindrops U قطره باران
raindrop U قطره باران
rainstorms U طوفان باران
sand blast U شن باران کردن
sleeted U برف و باران
sleeting U برف و باران
rainstorm U طوفان باران
rain check U بلیط باران
rain or shine چه باران باشد چه آفتاب
rain prints U اثرهای چکه باران
raindrop imprints U اثرهای چکه باران
rainsquall U باران توام باتوفان
raindrop impressions U اثرهای چکه باران
rainproof U مانع نفوذ باران
shell off U گلوله باران کردن
continuous rain بارش باران دائمی
intermittent rain بارش متناوب باران
weather moulding U سنگی که اب باران راردمیکند
It was raining fast. U باران تندی می آمد
totalizer U باران سنج دخیرهای
It was raining hard. U باران سختی می با رید
too much rain باران بیش از اندازه
storm water retention tank U منبعهای نگهدارنده اب باران
Not all clouds bring rain. <proverb> U هر ابرى باران نیاورد.
A wolf which has been drenched by rain . <proverb> U گرگ باران دیده .
storm sewer U لوله فاضلاب اب باران
standard rain gage باران سنج معمولی
stager U گرگ باران دیده
weatherbeaten U باد و باران دیده
shoot U تیر باران کردن
typhoon U توفان همراه با باران
monsoons U باد و باران موسمی
monsoon U باد و باران موسمی
rainfall U ریزش باران بارنغگی
rainstorm U باران بوام باتوفان
rainstorms U باران بوام باتوفان
shoots U تیر باران کردن
nimbuses U وندی به معنای باران زا
nimbus U وندی به معنای باران زا
slugs U گلوله باران کردن
slug U گلوله باران کردن
pitter-patter U چک چک باران و غیره ضربان
pitter patter U چک چک باران و غیره ضربان
missiles U موشک باران کردن
missile U موشک باران کردن
typhoons U توفان همراه با باران
slugged U گلوله باران کردن
impluvium U حوض باران گیر
rain gauge station U ایستگاه باران سنجی
isoheyt U خط شاخص نقاط هم باران
isohyetal map U نقشه خطوط هم باران
pluviograph U باران سنج خودکار
killdee U یکجور مرغ باران
cannonade U گلوله باران کردن
window panes U باران با صدا به پنجره می خورد
We were caught in the rain ( rainstorm) . U وسط باران گیر کردیم
rain wash U فرسایش ناشی از ریزش باران
adjustable leaping weir سر ریز آب باران با تیغه متحرک
rainwash U شستشوی چیزی بوسیله باران
rainwash U شسته شده بوسیله باران
drizzly day U روزی که باران سیرمی بارد
dripstone U سنگی که اب باران راردمیکند ابریز
She said it would rain and sure enough it did . گفت باران خواهد آمد و همینطور هم شد
To stone someone . U کسی راسنگ باران ( سنگسار) کردن
pratincole U سکجور مرغ باران که به پرستو می ماند
parkas U نوعی کت برای محافظت از باد و باران
weatherworn U فرسوده در اثر باد و باران وهوا
impluvium U [حوض باران گیر در روم باستان]
shellproof U محفوظ در برابر بمباران وگلوله باران
weathertight U محفوظ در برابر باد و باران عایق هوا
spray U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprayed U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
sprays U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
spraying U ترشح قطرات ریز باران که بادانراباطراف میزند
The rain gutter is blocked up with leaves. U برگ ها ناودان باران را مسدود کرده اند.
Supposing it rains , what shall you do ? U فرض کنیم باران بیاید آنوقت شما چه می کنید ؟
scat U مالیات صدای پاره شدن چیزی رگبار باران
to have your share of something [negative] U چیزی [بدی] را اجبارا تحمل کردن [باران یا سرزنش]
bombardments U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
rain check <idiom> U بلیط مجانی برای چیزی که به علت باران کنسل شده
bombardment U گلوله باران کردن تک به هدف به وسیله اتش هوایی یا توپخانه
kerb inlet U روزنه یا منفذی که در زیرجدول جهت عبور اب باران تعبیه میشود
shelling U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shells U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shell U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shell U قایق دراز و باریک مخصوص مسابقه با پارو ژاکت سبک ضد باران
shelling U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
shells U بدنه پوکه فشنگ گلوله باران کردن پوسته پوست کندن
reventment U روکش کردن سطح زمین به منظور جلوگیری از فرسایش ناشی از باد و باران
rain box U صندوق یا اسباب بازی دیگری که درتماشاخانه صدای باران ازان درمی اورند
golden rain یک جور آتش بازی که مانند است به باران آتش
procellarian U وابسته به جنس مرغ طوفان یا مرغ باران
bombing U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarded U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombarding U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombards U بمباران کردن گلوله باران کردن
bombard U بمباران کردن گلوله باران کردن
the rain pelted down U باران شرق شرق باریدن
splash proof enclosure U حفافت در برابر قطرات اب حفافت در برابر باران حفافت در مقابل ریزش قطرات اب
Recent search history Forum search
There is no search result on forum.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com